پروژه‌ی محمد خاتمی برای «غذرخواهی از مردم»

محمد خاتمی این بار هم پا به میدان گذاشه است تا شاید بتواند ضمن پادرمیانی بین حکومت و توده‌های ناراضی مردم، اسلام سیاسی روح‌الله خمینی را از مهلکه وارهاند. ولی در نگاه او اجرای چنین پروژه‌ای چندان هم مشکل به نظر نمی‌رسد. چون برای عملیاتی شدن آن تنها لازم است که کارگزاران بالادستی حکومت از شهروندان کشور عذرخواهی به عمل آورند. بدون تردید در نگاه متوهم خاتمی، اجرای همین پروژه‌ی عذرخواهی سرانجام شرایطی را برخواهد انگیخت که لابد اسلام سیاسی جمهوری اسلامی برای همیشه از سوی مخالفان خود واکسینه شود. آن‌وقت خیلی راحت پلوی آشتی‌کنان در اندرونی نظام بار می‌گذارند تا همگی از نو بیشتر بلافند و بهتر بچاپند.

ساده‌لوحانی چون محمد خاتمی به طبع در الگویی از خویش، مردم را هم ساده‌لوح می‌خواهند. ولی پیش از خاتمی چنین پروژه‌ای را شاه نیز به کار گرفت. درواقع پروژه‌ی آشتی‌کنان سیاسی را باید از پیش به نام "اعلیحضرت همایونی" نوشت. اعلیحضرت حتا در این راه ذوق به ظاهر جامعه‌شناسانه و عالمانه‌ی امثال احسان نراقی را هم به همراه داشت. چنان‌که ضمن کشتار عمومی خود در انقلاب بهمن ماه ۵۷ خیلی ساده‌لوحانه و عادی فریاد برآورد که "صدای پای انقلاب" مردم را شنیده است. بدون شک او از ته دل باور داشت که مردم این عذرخواهی را سرآخر خواهند پذیرفت. اما هرگز چنین اتفاقی نیافت. انقلاب پدیده‌ای طبیعی بود که شاه و اطرافیان جامعه شناس او خیلی سطحی‌نگرانه از درک و فهم آن جا ماندند. هم‌چنان که امروزه نیز محمد خاتمی و امثال او از درک و فهم جریان‌های قانونمندی که در کالبد جامعه جان میگیرند، کنار مانده‌اند.

گفتنی است که محمد خاتمی از روشن‌بینی کافی برای شناخت آن‌چه که جمهوری اسلامی بر سر توده‌های مردم می‌آورد، هیچ بهره‌ای ندارد. چون کارگزاران این حکومت فقط راهکارهای نامردمی رژیم شاه را در تضییع حقوق شهروندی شهروندان کشور ارتقا بخشیده‌اند. چنان‌که خاتمی نیز از راه تضییع حقوق شهروندی مردم توانست به اندرونی بسته و خودانگارانه‌ی قدرت در جمهوری اسلامی راه بیابد. او بدون شک قدرت خود را از نادیده انگاشتن حقوق طبیعی و بدیهی توده‌های وسیعی از مردم به دست آورد تا آن‌که در دایره‌ی بسته‌ای از حکومتیان توانست بر کرسی ریاست جمهوری نظام بنشیند. اکنون هم بنا ندارد که بر این حلقه‌ی بسته و خودمانی ضربه‌ای کاری واردشود. بلکه در نگاه او قرار است ضمن عذرخواهی بالادستی‌های حکومت شکاف پیش آمده بین مردم و حکومتیان از نو ترمیم و لاپوشانی گردد.

از سویی محمد خاتمی معنا و مفهوم عذرخواهی را نیز به نیکی نمی‌فهمد. او در الگویی از کلیت نظام نمی‌تواند بفهمد که مردم ضمن زندگی اجتماعی خود، عذرخواهی از همدیگر را در کجاها به کار می‌بندند. چون در جامعه هنجارهای عذرخواهانه را تنها در جاهایی لازم می‌شمارند که حق و حقوقی از طرف مقابل ضایع نگردد.

اما دوستان محمد خاتمی در حکومت ظرف چهل و دو سال به طور مکرر و مداوم فاجعه‌هایی را برای مردم آفریده‌اند که این فاجعه‌ها هرگز به همین آسانی قابل ترمیم نخواهد بود. گفتنی است که حکومتیان در همین فجایع عمومی قریب پنج میلیون نفر از شهروندان کشور را به مهاجرت همیشگی مجبور کردند. در جنگ ایران و عراق هم همین گروه بسته از حکومتیان صدها شهر و آبادی را به ویرانی کشاندند. حتا در اقدامی غیر انسانی و نادر به قتل عام زندانیان سیاسی روی آوردند. تازه، زنان جامعه را هم بیش از مردان از دستیابی به حقوق اجتماعی خویش محروم کردند. چون احزاب سیاسی و تریبون‌های آزاد سیاسی را یک به یک از جامعه ورچیدند تا ادامه‌ی حکومت برای دوستان محمد خاتمی ممکن گردد. هم‌چنین چهارصد میلیارد دلار از ثروت عمومی را فقط در پروژههای هستهای خود به باد دادند. حتا ضمن مداخله در کشورهای منطقه صدها میلیارد دلار از دلارهای مردم را آتش زدند. پیداست که محمد خاتمی نیز همانند همه‌ی مردان سیاسی جمهوری اسلامی از این پروندهی نامردمی سهم می‌برد.

محمد خاتمی خوب میفهمد درهای که بین مردم و کارگزاران بالادستی حکومت پا گرفته است هرگز به همین آسانی‌ها ترمیم نخواهد شد. مگر با عذرخواهی می‌توان کشتار مداوم و همیشگی زندانیان سیاسی کشور را نادیده انگاشت. چون اکنون بیش از هر زمانی خانواده‌های این کشتارهای عمومی به شناخت قاتل یا قاتلان فرزندان خویش پا می‌فشارند. خاتمی حتا چشمان خود را به کشتارهای نامردمی سال هشتاد و هشت بست. کشتارهای خیابانی سال نود و شش را هم در جایی به حساب نیاورد. حتا خیلی راحت و آسوده، قتل عام خیابانی آبان‌ماه نود و هشت را نیز نادیده گرفت. با این امید که شاید دوستان او در جبهه‌ی وارفته‌ی اصلاحات از نو بتوانند به کرسی ریاست جمهوری و کرسی‌هایی از مجلس دست بیابند. ولی او اینک زمانی پای پروژه‌ی عذرخواهی را به پیش می‌کشد که تمامی راه‌ها را به روی اصلاح‌طلبان درون- حکومتی بسته می‌بیند.

موضوع عذرخواهی از مردم را چند ماهی پیش از این، محمود امجد از آیت‌الله‌های حکومتی پیش کشیده بود. ولی او انتظار داشت که رهبر خودفرموده‌ی حکومت از مردم به خاطر رفتارهای لابد خلاف شرع خویش عذر بخواهد. در نگاه محمود امجد نیز آسیب‌های پیش‌آمده فقط با همین عذرخواهی خشک و خالی به اتمام می‌رسید. اما اکنون محمد خاتمی از عذرخواهی همه‌ی بالادستی‌ها سخن می‌گوید. با این تفاوت که او داتنسته و آگاهانه از مطرح کردن عذرخواهی رهبر واهمه دارد. در نتیجه پای عذرخواهی تمامی مردان بالادستی جمهوری اسلامی را پیش می‌کشد. شکی نیست که رهبر یال و کوپالش را دیگر برای همیشه از دست داده است. اطرافیانش هم که زمانی به سویش کرنش می‌بردند دیگر فهمیده‌اند او را در پوستینی از شیر فقط برای ساده‌لوحانی چون محمد خاتمی و محمود امجد به نمایش گذاشته‌اند. گفتنی است که محمود امجد همان آیت‌اللهی است پیش از اعتراض خود، سال‌های سال به فرزندان رهبر جمهوری اسلامی درس اخلاق می‌آموخت. اما اکنون آموزش اخلاق نظری را بدون پوشش اخلاق عملی، کاری عبث می‌یابد.

ناگفته نماند که پیشنهاد محمد خاتمی اصلاح‌طلبان درونی حکومت را در موضع سیاسی جدیدی قرار داده است. به طبع گروه‌هایی هرچند ناهمگون از اطرافیان او از اتخاذ چنین شیوه‌ای خوشحال به نظر می‌رسند. چون باور دارند که چنین واگویه‌هایی سرآخر آبرویی برای ایشان بین کنشگران جامعه فراهم خواهد دید. چون اصلاح‌طلبان پایین دستی حکومت از مدت‌ها پیش سکوت دوستان بالادستی خود را برمی‌تافتند و انتظار داشتند که رهبران ایشان در طرح خواست‌ها و مطالبات مردم عادی لب به سخن بگشایند. آنان ماندگاری در کنار مردم را رمز بقای اصلاح‌طلبی می‌پندارند. چنان‌که صلاح کار را در آن می‌بینند که در رویارویی حکومت با توده‌های عادی مردم همواره در کنار مردم قرار بگیرند. اما خاتمی چنان می‌پندارد که ضمن سکوت خود در قبال کشتارهای خیابانی مردم خواهد توانست به دوستی گروه اصلاح‌طلبان با نظام یاری برساند. کاری که هرگز محقق نشد و نتیجه‌ی آن نیز با موضع‌گیری اخیر محمد خاتمی بهتر آشکار شد.

گروه‌هایی از اصلاح‌طلبان همیشه با تحمیل محمد خاتمی به جنبش اصلاح‌طلبی سازگاری نداشته‌اند. ولی بین این گروه از مخالفان محمد خاتمی هرگز اتحاد عمل اثرگذاری به چشم نمی‌آید. چنان‌که کارگزاران سازندگی از همان ابتدا راه و شیوه‌ی مستقل‌تری را از خاتمی به پیش می‌برد و در سویه‌ای دیگر از آن هم، حزب اعتماد ملی تلاش می‌ورزد تا راهکارهای سیاسی آزادانه‌تری را از همراهان خاتمی به اجرا بگذارد. در واقع محمد خاتمی و افرادی همانند محمدرضا عارف از بیرون تشکل‌های اصلاح‌طلبی بر ایشان تحمیل می‌گردد که به سهم خود انتقادهایی را نیز بین گروه‌های نه چندان همسوی اصلاح‌طلبان بر جای می‌گذارد. این موضوع در حالی اتفاق می‌افتد که اصولگرایان حکومت نیز همانند اصلاح‌طلبان نظام، از آشفتگی و وارفتگی درونی خویش رنج می‌برند. به طبع با نزدیک شدن انتخابات شکاف‌هایی از این دست عمق بیشتری خواهد گرفت. در گستره‌ی همین شکاف‌های درونی است که مدعیان قدرت نیز هر چه بیشتر به افشاگری همدیگر روی خواهند آورد. چنین موضوعی در شرایطی اتفاق می‌افتد که مردم عادی برای همیشه پایشان از پروژه‌ی انتخابات‌های درون حکومتی جمهوری اسلامی پس کشیده‌اند. چنانکه دیگر حاضر نمی‌شوند بین گزینه‌هایی از بد و بدتر به گزینه‌ی وامانده‌ای از بد هم گردن بگذارند.

خودکشی یک نوجوان ۱۷ ساله در روانسر

    شامگاه پنجشنبه ۱۷ شهریور، یک نوجوان ۱۷ ساله در شهرستان روانسر از طریق حلق آویز کردن دست به خودکشی زده و به زندگی خود پایان داد.